معماری و راز جاودانگی – مقدمه

معماری راز جاودانگی - مقدمه - www.sanix.org

معماری و راز جاودانگی

معماری راه بی زمان ساختن

The Timeless Way of Building

کریستوفر الکساندر

Christopher Alexander

ترجمه : مهرداد قیومی بیدهندی

Translated by : Mehrdad Qayyoomi Bidhendi

با مقدمه دکتر مهدی حجت

Preface by : DR .Mehdi Hodjat

االکساندر سعی دارد با پرداختن به ” مظروف ” راهی برای تدوین ” ظرف ” بیابد

بحران موجود در معمار بیش از آنکه معلول نا آشنایی و تسلط معماران در تنظیم فیزیکی فضا باشد , معلول وانهادن و بی توجهی به عامل اصلی است که هر اثر معماری موجودیت خود را مدیون آن است .

در این رابطه الکساندر چنین می گوید  :

“هر اثر معماری ، تنها یک داعیه دارد

و آن ارتقای کیفیت زندگی انسان است …..

کار معماری شکل دادن به مکان

زندگی انسان است ….”

هر تصمیمی اعم از انتخاب اندازه ها , رنگ ها , حضور نور و سایه , نسبت بین فضاها , صورت ظاهری ساختمان  , و حتی مفهومی که اثر منتقل می کند , همه و همه وقتی موضوعیت می یابد که هدف خود را بهره مندی بیشتر مخاطب قرار داده باشد .

اگر قبول کنیم که :

کار معماری شکل دادن به مکان زندگی انسان است , پس فعل معماری مستلزم توجه همزمان به دو عامل است : « شکل » و « زندگی » .

به عبارت دیگر :

معماری در صدد ساختن « ظرف » برای « مظروف » است ؛ ظرفی بنام بنا برای مظروف « زندگی انسان » .

پیداست که توجه بیش از حد به هر یک از دو عامل « شکل » و « زندگی »  و وانهادن دیگری , و یا تلقی نادرست از آن ها , به معماری ای نا مطلوب و نا موفق منجر می شود .

معماری نا مطلوب معماری ای است که انسان ها در آن احساس زنده بودن و حیات داشتن و انسجام و آرامش نمی کنند .

***

دشواری بزرگ معماری و شهرسازی رایج ،

که اغلب به فضاهای فاقد روح زندگی منجرشده ،

توجه بیش از حد به ظرف و غفلت از مظروف است .

***

برای ساختن ظرفی خوب ،

باید مظروف آنرا به درستی شناخت

***

طبیعت به ما می آموزد که :

زیبایی ،

یعنی مطابقت کامل ظرف و مظروف ؛

و هر ظرفی به نسبتی که به این تطابق نایل آمد ؛ یعنی به میزانی که « در آنچه هست » با« آنچه باید باشد »

اگر معماری ظرف زندگی باشد ،

بنابر این ،

نیل به معماری خوب ،

مستلزم شناخت خصوصیات مظروف آن

یعنی معیارهای زندگی بهینه است.

پیداست که مقصود از زندگی کل آن است , نه برخی از وجوه آن .

در مقطعی از جنبش معماری مدرن نیز به مظروف معماری توجه مفرط شد , تا آنجا که ظرف و قالب معماری را نتیجه و زاده مستقیمو خود بخودی توجه درست معمار به مظروف دانستند .

اما آنچه آن نهضت را از پدید آوردن فضاهایی در خور زندگی کامل انسانی , یعنی فضاهای زنده و سعادت بخش , نا توان ساخت ,

اکتفا به وجهی از زندگی انسان , یعنی کارکرد مادی و جسمانی , بود .

بنابر این منظور ما از شناخت زندگی ,

شناخت تمامیت آن در همه حوزه های جسمانی و روانی و روحانی است .

***

معمار در معنای عام آن , یعنی کسی که به ساختن عمارتی اقدام می کند

,  نه تنها باید خصوصیات آن نوع از زندگی

را که قرار است ، در آن مکان رخ دهد را بشناسد …

بلکه باید

به تصوری

از زندگی بهتر

در آن مکان

نیز وقوف داشته باشد

لذا آن که به معماری می پردازد , لاجرم در مکانی که طراحی می کند برداشت خود از زندگی بهتر ممکن را بیان می دارد .

بدین ترتیب مجموعه باورهای معمار که محصول درک و احساس او از شایسته ترین زندگی قابل عرضه در مکان مورد طراحی است تجلی می یابد .

به عبارت دیگر , اگر در هنرهایی چون شعر و موسیقی و مجسمه سازی و نقاشی , هنرمند عواطف و باورهای خودرا از مستقیما در اثر متظاهر می سازد ….

معمار که کارش

ساختن مکانی برای دیگران است ،

احساسات و باورهای خود را

از طریق

تلقیی که از زندگی بهتر دارد ،

در معماری بروز میدهد …..

معمار به جای آنکه مثل مجسمه ساز به زیبایی و مفهومی که از طریق اثر خود به دیگران منتقل می کند بیندیشد , به کالبدی می اندیشد که زیبایی و مفهوم خود را مدیون لحظات نادر و فرح بخشی است که به استفاده کنندگان از آن تقدیم می دارد .

***

معمار خلاق و پیشرو فردی نیست که صرفا به طراحی فضاهای غیر متعارف , نو , یا متفاوت می پردازد , بلکه هنرمندی است که با بکار گیری تمامی توان حسی و ادراکی خود فضایی طراحی می کند که در آن زندگی بهره برداران تا حد ممکن به مطلوبیت خود نزدیک تر شود .

معماری شکارچی طلایی ترین لحظات زندگی ( در هر ساحت عملکردی ) و عرضه کننده این لحظات به مخاطبان خود از طریق اثر معماری است .

اگر موسیقی از طریق شنوایی و نقاشی از طریق بینایی ما را به عالی ترین لحظات حس و ادراک رهنمون می کند , معماری این لحظات را از طریق زیستن در فضا به ما ارزانی می دارد .

لذا درک جوهر زندگی واساسی ترین اصولی که آن را در وجود مادی و معنوی هدایت می کند ،

برای شناخت مظروف و طراحی ظرف زندگی او اهمیت ویژه ای می یابد …..

بر این اساس است که همه وجوه و زاویای زندگی می تواند درس معماری در پی داشته باشد …

و از این روست که نویسنده کتاب ( کریستوفر الکساندر ) از ذکر مثال های جزیی در زمینه شناختن « زندگی » ابایی ندارد

از افروختن هیزم گرفته تا ساختن حوض , ساختن جایی برای غذا دادن به پرندگان , بُریدن توت فرنگی برای چای , ساختن طویله برای گاوان , سکویی ساده در کنار پنجره …

و بدین سبب است که عظمت اثر معماری نه به بزرگی اندازه اش بستگی پیدا می کند و نه به شهرت معمار آن .ممکن است کارخانه معمولی یا دکه ای ساده با آثار معماران بزرگ برابری کند یا حتی در مقامی برتر بنشیند .

الکساندر معتقد است :

هر انسانی از آن رو که انسان است زندگی خود را می شناسد .

کافی است بدان توجه کند , با خود صادق باشد , و بگذارد آنچه در درون اوست صادقانه به صورت چوب و سنگ و آجر در آید و مکان زندگی را شکل دهد , همچنان که در طول تاریخ , هزاران مرد و زن شهری و روستایی چنین کرده اند و بناهایی پدید آورده اند که هنوز هم به مراتب از آنچه معماران و شهرسازان تحصیلکرده پدید می آورند , برای زندگی مناسب تر و کارآمدتر وزیباتر است .

اما در این میانه , کار معماران و شهرسازان این است که به مردم , به کسانی که بدیشان کار طراحی معماری سفارش می دهند ,بیاموزند چگونه آنچه زمانی می دانسته اند و اکنون از یاد برده اند , یعنی شناخت زندگی خود و ترجمه آن به کالبد معماری , را به تدریج به یاد آورند .

بدین ترتیب است که کم کم همه انسان ها زبان از یاد رفته را به یاد خواهند آورد,

و همچنان که در طول هزاران سال تا پیش از دورانجدید کرده اند , محیط زندگی خود را منسجم و یکدست و کار آمد و زیباتر خواهند ساخت و در ساختن هر چیز از راهی خواهند رفت

که هر چند در هر زمان و مکان صورتی دارد , در جوهر خود – یعنی در توجه به معیارهای عام زندگی انسان – فارغ از مکان و زمان است ….

” راه بی زمان ساختن  “

معماری و راز جاودانگی – فهرست – بخش اول 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

یک + نه =

فهرست